ایران در زمان ظهور اسلام (۱)
شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۲۱ ق.ظ
دو قدرت مطرح در عصر ظهور اسلام وجود داشته اشت، امپراطوری ایران و امپراطوری روم
این دو دولت در آستانه ظهور اسلام، رو به افول گذاشته بودند، هم از لحاظ نظامی و هم فرهنگی.
ایران بعد از انوشیروان که پادشاه بسیار مقتدری بود، که در عصر او تحولی عظیم فرهنگی در ایران شکل گرفت، رو به افول می رفت. این تحول، تاسیس دانشگاه جندی شاپور بود. ولی بدلیل نظام طبقاتی موجود، کسب علم فقط خاص طبقات بالای جامعه بود و عموم از کسب علم محروم بودند.
ایران از لحاظ نظام کشور داری در سطح بالایی بود، تا آنجا که حتی رقبای ایران مانند روم، در نظام کشور داری از ایران تقلید می کردند اما در عرصه علمی، چون علم را محدود به طبقات بالا کرده بودند و عموم محروم بودند، شکوفایی استعداد رخ نمی داد.
تاسیس دانشگاه جندی شاپور هم بدین صورت بود که عده ای از فلاسفه روم که تحت تعقیب بودند فرار کردند و به ایران آمدند و به انوشیروان پناه آوردند. و چون روم دشمن و رقب ایران بود، انوشیروان دستور تاسیس دانشگاهی برای آنان داد که کارهای علمی شان را اینجا ادامه دهند. بوذرجمهر (بزرگمهر) وزیر انوشیروان، از هند اطبا و ریاضیدان هم آورد و جندی شاپور را گسترش داد.
تنها نقطه قوت فرهنگی و علمی ایران قبل از اسلام، این مورد است. اینکه مسلمانان آمدند و آثار علمی ایران را نابود کردند، کذب است. تنها نقطه علمی ایران، جندی شاپور بوده است که تا قرن سوم هجری هم باقی بوده و به فعالیت های علمی خود ادامه میداده است و حتی حاکمانی مانند منصور دوانیقی، طبیب خود را از آنجا می آورد و رئیس آن دانشگاه بوده است.
اینکه کتب ایران را سوزنده اند، حرف پوچی است. شهید مطهری در خدمات متقابل ایران و اسلام این موضوع را بحث کرده و رد کرده اند.
شیوه فتوحات اسلامی زمان خلفا را ما قبول نداریم ولی این نکته حائز اهمیت است که اگر ایرانیان
از بعد اجتماعی که نظام طبقاتی یکی از آسیب ها بود، زنها نیز در طبقات بالا بسیار تحت فشار بودند، خیلی تحقیر می شدند، حتی گاهی دختر بعد از ازدواح حق دیدن برادر و دایی و عموی خود را هم نداشت. تعدد زوجات و حرمسراها بسیار رایج بود.
در رابطه با پوشش زنان، چادر پوشش زنان اشراف بوده تا چشم طبقات پایین به آنها نیافتد. بعد ها مسلمانان چادر را مصداق کاملتری برای حجاب اسلامی دیدند و استفاده کردند.
از لحاظ دینی نیز، دین زرتشت به انحراف کشیده شده بود و روحانیان زرتشتی شده بودند توجیه گر ظلم ظالمان و در چپاول اموال عمومی شریک آنان شده بودند. لذا مردم از آنها گریزان شده بودند. در آن فضا دو مذهب دیگر به نام های مانی و مزدک هم ایجاد شده بودند.
مانی، از ضعف زرتشت استفاده کرد و مذهب ترکیبی از زرتشت و بودا و مسیحیت ارائه کرد. در زمان بهرام دوم او را به طرز فجیعی کشتند تا کسی چنین جرأتی نکند.
مزدک، در عصر قباد، پدر انوشیروان، پدید آمد و معتقد به عمومی بودن همه امکانات بود و به اصطلاح امروز تفکرات کمونیستی داشت. انوشیروان حدود ۱۵۰ هزار نفر از کسانی که مزدکی شده بودند را کشت.
جامعه ایران آن دوران از لحاظ گوناگون رو به انحطاط رفته بود.
در زمان خسرو پذیر، او جنگ های ۲۴ ساله ای با روم داشت و این جنگ ها کشور را فرسوده کرده بود. مردم هم باید خودشان به جنگ می رفتند و هم هزینه های کلان جنگ اقتصاد ایران را نابود کرده بود. لشگر پادشاه به هر شهری از خود ایران می رسید آنجا نابود میشد. مردم موظف بودند در خانه های خود آنها را راه دهند و خوراک لشکر و اسبانشان را تامین میکردند و در برابر تعرض لشکریان به زنان و دخترانشان حق اعتراض نداشتند.
و اگر اسلام وارد ایران نشده بود، مسیحیت منحرف شده تمام ایران را فرا میگرفت. یکی از زنان خسروپرویز مسیحی بود و به گسترش مسیحیت کمک میکرد.
بعد از جنگ های ۲۴ ساله خسروپرویز با رومیان، او مجبور به بستن صلح اجباری با رومیان شد. در این زمان نامه دعوت به اسلام پیامبر (ص) به او رسید که وخسروپرویز آن بیمعرفتی را انجام داد و نامه پیغمبر را درید.
به هر صورت خسروپرویز آخرین پادشاه مقتدر ایران بود که بعد از شکست در این جنگها توسط فرزند شیرویه خلع و کشته شد و چهار سال از قتل خسروپرویز تا هجوم مسلمانان عرب به ایران طول کشید و در این چهار سال اوضاع ایران بشدت فلاکت بار شده بود؛ به طوری که 12 پادشاه روی کار آمدند.
در زمان ابوبکر، مسلمانان به دولت حیره حمله کردند و آنجا را فتح کردند. حیره منطقه قابل توجهی از جنوب عراق بود که بخشهایی از شمال عربستان را هم دربر میگرفت و یک دولت عربی تابع ایران بود ولی بدلیل درگیری با روم، فتوحات ایران را متوقف کردند.
زمان خلیفه دوم دوباره به ایران هجوم صورت گرفت؛ درست است ما این خلفا را غاصب میدانیم و روش آنها را صحیح نمی دانیم. این خلفا را هم اگرچه از لحاظ اعتقادی قبول نداریم و نقد به عملکردشان داریم، اما این گونه نیست که چون قبولشان نداریم بخواهیم هرچیزی را هم به آنها ببندیم و نسبت بدهیم.
این ها وقتی به کشوری حمله میکردند میگفتند یا مسلمان بشوید که در این صورت منطقه شما دارالاسلام میشود و با ما یکی میشوید و حاکمیت هم دست خودتان است؛ حتی ما از مرزهای شما هم دفاع میکنیم یا اگر مسلمان نمیشوید، حاکمیت اسلام را بپذیرید ولی به دولت اسلام باید جِزیه پرداخت کنید؛ یک مالیات سالانه ای که البته در آن تحقیر بود برای آنکه آنها را مجاب کند که برای بیرون آمدن از این تحقیر به اسلام در بیایند و اگر هیچکدام از این موارد را نمیپذیرید ما چارهای جز جنگ با شما نداریم.
این گونه نبود که به محض مقابله با آنها، دست به سلاح ببرند و کشت و کشتار شروع کنند؛ اول اسلام را عرضه میکردند، اگر نمیپذیرفتند میگفتند جزیه بدهید و اگر آن را هم نمی پذیرفتند وارد جنگ میشدند.
(منبع: استاد محمد حسین رجبی دوانی، دوره تربیت پژوهشگر تاریخ اسلام)